به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آینده لبنان پس از بزرگترین انفجار غیرنظامی در تاریخ چه خواهد شد، سوال پیش روی تحلیلگران بینالمللی است. مهمترین مولفه در آینده سیاسی این کشور را اقتصاد رقم خواهد زد.
با احتساب وسعت جغرافیایی ناچیز، لبنان متکثرترین کشور در غرب آسیا بهحساب میآید. در این کشور قدرت نیز بر همین مبنا با یک نسبتی بین طوایف و مذاهب تقسیم شده است. این تقسیمبندی در قرن گذشته، آتش یک جنگ داخلی را روشن کرد و اواخر قرن گذشته با برخی اصلاحات تعدیل شد، اما همچنان مساله اصلی در لبنان بر بستر همین شکافها شکل میگیرد. با بررسی پیشینه تاریخی و سیاسی لبنان به این نتیجه میرسیم که در لبنان امروز یک مخرج مشترک از طوایف، قومیتها و مذاهب گوناگون وجود دارد.
از یکسو حضور دین اسلام و مسیحیت و ازسوی دیگر وجود مذاهب ناشی از آنها همچون تشیع، تسنن، دروزی و مارونی مسیحی شرایط کنونی چندفرهنگی و چندمذهبی را در کشور لبنان بهوجود آورده که در سیاستگذاری داخلی و خارجی این کشور بسیار تعیینکننده است. افزونبر این براساس همین عامل، کشورهای خارجی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ازطریق بهکارگیری ابزار طایفهگرایانه در لبنان حضور داشتهاند و از گروههای مطلوب خود حمایت بهعمل آوردهاند.
از اینرو میتوان دلیل تنشهایی را که در ادوار مختلف در لبنان اتفاق افتاده است، بههم خوردن توازن مذهبی و طایفهای عنوان کرد. از سوی دیگر پس از جنگ جهانی دوم باوجود مستقل شدن لبنان ازنظر سرزمینی، اما شاهد استقلال سیاسی و ژئوپلیتیکی لبنان نبودهایم و وقوع تحولاتی همچون جنگ سرد و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و وقوع جنگ داخلی لبنان در ۱۹۷۵ و شکلگیری رژیمصهیونیستی و اشغال جنوب لبنان و دخالت قدرتهای منطقه و فرامنطقه، بهطور مکرر توازن سیاسی را در لبنان تغییر داده است. از سوی دیگر شاهد این هستیم که وقتی توازن در منطقه خاورمیانه بین کشورهای قدرتمند منطقه بههم میخورد، در لبنان نیز تحولاتی رخ میدهد که ناشیاز بههم خوردن توازن قدرت در داخل لبنان و بین طوایف است.
در لبنان حدودا ۱۷ طایفه و قومیت گوناگون وجود دارد که ۷ طایفه از آن، اصلیتر و بزرگتر هستند. از اینرو برخی از این طوایف نسبتبه قومیتهای دیگر، از حقوق مضاعفی برخوردارند که علت اصلی آن نیز نقشآفرینی قدرتهای بینالمللی و فرامنطقهای است که ورای طوایف اصلی در لبنان حضور دارند. از درون همین قومیتها و طوایف گوناگون، احزاب سیاسی و گروهها متولد شدهاند. مثلا در میان شیعیان جنبش امل و حزبالله، دو حزب بزرگ و قدرتمند شیعی هستند که البته قدرت حزبالله بیش از جنبش امل است و این دو حزب بهرغم تفاوتهایی، پیوندهای بسیاری با یکدیگر دارند، بهخصوص بعد از ترور رفیق حریری این پیوند عمیقتر شده است.
با اینحال یکی از چالشهای بسیار اساسی لبنان، این است که مناصب حکومتی و سیاسی بیشتر از اینکه براساس اصل شایستهسالاری باشد، براساس طایفهگرایی و قومگرایی است. بهویژه این طایفهگرایی بین دو جریان ۱۴ مارس و ۸ مارس مشهود است. ۱۴ مارس بیشتر وابسته به طیف آمریکا و فرانسه و بهخصوص عربستان سعودی است و جریان ۸ مارس نزدیک به ایران و جریان جبهه مقاومت است. نکته بسیار مهم این است که عملا ما شاهدیم هنگامی که قدرت شیعیان همانند حال حاضر بیشتر میشود و کرسیهای پارلمانی زیادی دراختیار شیعیان قرار میگیرد، تقویت طایفهگرایی اهلتسنن برای عقب راندن شیعیان بیشتر میشود.
بهعقیده بسیاری از کارشناسان، مساله طایفهگرایی منجر به فساد سیاسی و اقتصادی شده و کشور را با بحرانهای متعددی روبهرو ساخته است و همین موضوع فساد نیز همواره در صدر اعتراضات مردم کشور لبنان قرار دارد؛ مانند اعتراضات سال گذشته لبنان که مردم به وجود فساد گسترده اعتراض داشتند و درنهایت سعد حریری را مجبور به استعفا کردند. عامل این بدبختی را ناشیاز فساد دانستهاند، بنابراین این ساختار قومی- مذهبی که بر سیاست داخلی و خارجی لبنان حاکم است، منجربه چالشهای بسیاری شده و عمده اعتراض مردم و نخبگان نیز به همین ساختار لبنان بوده است.
ازسوی دیگر ضعف ساختاری و استعفاهای مکرر نخستوزیران لبنان منجر به این شده که لبنان در ادوار مختلف بهعنوان کشور بدون دولت محسوب شود، بنابراین میشود گفت در لبنان، دولت بهمعنای مدرن وجود ندارد و همین عامل باعث میشود نقش قدرتهای خارجی پررنگ شود.
باید لبنان را به دو قسمت پیش از انفجار بیروت و پس از انفجار بیروت تقسیم کنیم، چراکه در بیروت پسا انفجار، لبنان شاهد تحولات گستردهای خواهد بود و مساله شرایط نابسامان اقتصادی و چالشهای اقتصادی که در گذشته بود تشدید خواهد شد چراکه نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ درصد واردات لبنان ازطریق این بندر صورت میگرفت. بندر بیروت یکی از پرترددترین بنادر شرق مدیترانه محسوب میشود. فرودگاه رفیق حریری نیز که در آنجا ساخته شده، مهمترین راه بازرگانی و تجاری لبنان را در اختیار داشته است.
بسیاری از واردات اقتصادی در لبنان ازطریق همین بندر انجام میشد؛ بهطور مثال نزدیک به ۹۰ درصد گندم لبنان وارداتی بوده که عمده آن از همین بندر تامین میشد. در بحث اقتصادی نیز جریان المستقبل و بهطور کلی گروه ۱۴ مارس کنترل گمرک، بندر بیروت را در اختیار داشتند، لذا از بعد وجود مواد نیترات آمونیوم در بندر بیروت، اتهامی به گروه ۸ مارس و حزبالله وارد نیست.
درکنار انفجار بندر بیروت و هزینههای زیادی که بر دوش دولت لبنان قرار خواهد داد، باید به این نکته اشاره کرد که در بعد منطقهای، محور مقاومت با رهبری جمهوری اسلامی برعکس حامیان ۱۴ مارس، از پشتوانه مالی لازم برخوردار نیستند. از بعد اقتصادی در این قضیه کشورهای حامی ۱۴ مارس یعنی آمریکا، فرانسه دست بالا را دارند. آنها برای احیای اقتصاد لبنان حتما پیششرطهایی در بعد سیاسی خواهند گذاشت. دولت لبنان برای بازگشت به وضعیت صفر اقتصادی پیش از انفجار، باید با قدرتهای بینالمللی مثل آمریکا و فرانسه معامله کند و در ازای گرفتن کمکهای اقتصادی، امتیازات سیاسی و امنیتی بدهد. این مساله میتواند خبر ناگواری برای جریان ۸ مارس و محور مقاومت باشد.
البته نکته بسیار مهمی که نباید در بین تحلیلها از آن غافل شد، این است که بهرغم اعتراضات مردم، جریان ۸ مارس و حزبالله از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است و تنها کنشگری در جهان عرب بوده که از رژیمصهیونیستی شکست نخورده است و توانسته در برهههای زمانی مختلفی همچون جنگ ۳۳ روزه با موفقیت بیرون آید و بتواند حمایت طیفهای مختلف لبنانی فارغ از مساله قوم و مذهب را به خود جلب کند. افزونبر این، حزبالله لبنان برعکس دیگر احزاب اصلی حاضر در لبنان، باوجود حضور گسترده در ساختار سیاسی لبنان عملا پرونده فساد مالی نداشته است.
این نکات مثبت حزبالله و جریان ۸ مارس است. اما تاکید بسیار بر اصلاحات سیاسی که ازسوی کشورهایی همچون فرانسه و آمریکا صورت میگیرد را باید تهدید علیه جریان ۸ مارس دانست. این روند ممکن است در انتخابات آتی پارلمان لبنان تغییراتی ایجاد کند و کرسیهای جریان ۸ مارس را بهنسبت سالهای گذشته کاهش دهد و فشارها را بر دولت آتی لبنان بهمنظور خلع سلاح حزبالله در ازای دریافت حمایتهای اقتصادی و مالی افزایش دهد و بالطبع با احراز کرسیهای کمتر در پارلمان لبنان و تلاش بر محدودیتهای تسلیحاتی برای حزبالله و جبهه مقاومت، نقش جریان ۸ مارس را کاهش دهد.
درنتیجه این شرایط ممکن است منجربه کمتر شدن تعداد وزرای جریان ۸ مارس و کاهش تاثیرگذاری این جریان بر آینده لبنان شود. اما باید به یک نکته دیگر نیز اشاره کرد و آن اینکه ۳۴ درصد جمعیت لبنان شیعه هستند و غالب شیعیان نیز حزبالله را نماد خود میدانند. حزبالله یک گروه صرفا نظامی نیست، بلکه یک جریان فکری و ژئوپلیتیکی بوده و از اینرو حذف حزبالله غیرممکن است.
بهطور کلی با انفجار بیروت، لبنان بیش از گذشته، در زمینههای سیاسی-امنیتی و اقتصادی به میدان مچاندازی قدرتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل خواهد شد. منتها در این میان حوزه اقتصادی روبنا قرار میگیرد و حوزه ژئوپلیتیک و سیاسی زیربنا. این اتفاق تاثیرش را بر سوریه نیز خواهد گذاشت، چراکه یکی از مسیرهای تامین کالا و ارز برای سوریه و محور مقاومت، مسیر لبنان بود. این انفجار، جریان انتقال کالا و ارز را بهسمت سوریه مختل خواهد کرد.
ازسوی دیگر اعمال تحریمهای بینالمللی علیه دمشق بعد از شروع بحران سوریه و همچنین حدود یکمیلیون سوری که در لبنان حضور دارند و فشار اقتصادی که آنها بر اقتصاد لبنان تحمیل میکنند، بر جبهه مقاومت تاثیر خواهد گذاشت. بدهی خارجی لبنان در سال ۲۰۱۹ بالغ بر یکصد میلیارد دلار یعنی معادل ۱۵۰ درصد تولید ناخالص ملیاش بوده است. بر همین اساس انفجار بندر بیروت فشار اقتصادی را بیشاز پیش و بهشکل کمسابقهای بر این کشور افزایش خواهد داد. به هرصورت بحث آینده سیاسی-اقتصادی لبنان بهنوعی شبیه وضعیت عراق است که درنهایت به نخستوزیری مصطفی الکاظمی منجر شد و نقش ایران را تاحدودی کمرنگتر کرد.
همین شرایط در لبنان نیز وجود دارد، یکی از گزینههای جانشینی «حسان دیاب»، «نواف سلام» یک حقوقدان در دیوان لاهه است. او به جریان ۱۴ مارس و محور آمریکایی فرانسوی سعودی نزدیک است و طبیعتا یکی از گزینههای پررنگ در آینده سیاسی لبنان بهحساب میآید. این روند میتواند بافت قومی مذهبی را که ویژگی اصلی نظام سیاسی لبنان است، تحتتاثیر قرار دهد.
گزارش از میثم گلدوست